سلام
چقدر دلم گرفته دوست داشتم خادم الشهداء میرفتم جنوب نمیدونم چی بگم ولی مثل اینکه هنوز آماده نیستم ساکم رو بستم ولی ساک دلم فکر کنم خالیه چون اگر پربود دعوتم میکردید درسته؟دلم کربلا میخواست گفتند برات کربلا دست ولی نعمتمون امام رضاست گفتم میرم ازشون میخوام دعوت نامه بهم بدند ولی برات مشهد دست کیه اونا از کی بخواهم .شهدا خودتون نگفتید ما دستتون ومیگیریم گفتم میام جنوب التماستون میکنم دعوت نامه مشهد رو برام بگیرید شما هم دست رد به سینه ام زدید در خونه ی کی گدایی کنم وقتی همتون ازم بریدید کدومتون هوامو دارید داداش اکبر کجایی ؟؟میبینی دل ابجیت شکسته داداش مهدی داداش عبدالله و... میبینید منو؟؟دیگه نمیام پیشتون منم ابجی کوچیکه همونی که هر وقت شیطنت میکرد دستتونو رها می کرد سریع هرجا که بود پیداش میکردید دستشو محکم تر از قبل میگرفتید حالا چی شده که هرچی میگردم نیستید که دستمو بگیرید یادتون باشه من اومدم هر چقدرهم در زدم هیچ کس نبود اینم بگم باز گم شدم حتی پلیس چهار راه هم کمکم نمیکنه با این که ادرس رو نشون میدم ولی فکر کنم اونا هم بیسوادند داداش گلم کجایی خواهر بازیگوشت اومده میشه دوباره دستمو بگیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟به خدا دلم طاقت دوریتونو نداره هر موقع دور شدم کم اوردم